چپ و راست هر دو دلواپسند!!
هر چه به دهم تیر تاریخ عقد قرار داد بین ایران و ۱+۵ نزدیک می شویم صدای ضربان قلب ایرانیان وطن پرست بیشتر به گوش می رسد.هراس و دلواپسی که امروز به اتیکت یگ گروه سیاسی برای گروه سیاسی دیگر تبدیل شده است امروز در بین هر دو گروه به بالاترین حد خود رسیده است چون کوچکترین لغزش و غفلت می تواند به آخرین لغزش ما تبدیل شود. نگرانی ها زمانی بیشتر می شود که صاحب نظران مختلف از متن بیانیه لوزان تفاسیر گوناگون می کنند و معتقدند این متن به شدت تفسیر بردار و سیال است و این یعنی هشدار!
مذاکرات هسته ای ایران با گروه ۱+۵ زمانی بیشتر نگرانمان می کند که هر دو جناح سیاسی در ایران به سمت و سوی بهره برداری های سیاسی از آن گام بر می دارند و ظاهراً می خواهند به زعم خودشان از این دریای پر تلاطم، ماهی های بزرگ انتخاباتی صید کنند در حالی که آغشته کردن این مذاکرات به منافع سیاسی و جناحی مانند آغشته کردن همان ماهی های انتخاباتی به سم کشنده ای است که حتی می تواند به خودکشی سیاسی ما منجر شود چون مه آلود کردن جو سیاسی داخلی و سوار شدن بر توسن های سرکش و عصیانگر “سیاسی بازی” باعث می شود تا تیم هسته ای ما حتی نتواند از انتقادات منطقی و دلسوزانه کارشناسان حقوقی، فنی و سیاسی بهره مند شود و از کنار همه آن ها به عنوان دعواهای سیاسی و جناحی بگذرد به طوری که امروز و در این فضای فراواقعی برخی به جای جدی گرفتن این انتقادات مبادرت به بحث های تبلیغاتی و برگزاری میتینگ های سیاسی می کنند که این نیز بیش از بیش بر ابهام و سیالیت فضا می افزاید.
منتقدان بیانیه لوزان معتقدند این متن چون تفسیر بردار است قابلیت های تهدید فراوانی برای ایران دارد.آن ها بر این باورند که بیانیه لوزان اگر منجر به توافق شود حامل سه خطر اساسی برای ماست:
۱- به رسمیت شناخته نشدن حق غنی سازی ایران
برخی از صاحب نظران معتقدند نمی توان از بیانیه لوزان این گونه استنباط کرد که ۱+۵ حق غنی سازی ایران را به رسمیت شناخته باشد.این در حالی است که یکی از اهداف اصلی معاهده «ان.پی.تی» دسترسی کشورهای عضو به فناوری هستهای صلحآمیز است که به صراحت در مفاد این معاهده بیان شده است. موضوع مهم این است که جزو طبیعت مقاصد صلحجویانه فناوری هستهای، غنیسازی اورانیوم است در واقع این صاحب نظران معتقدند ۱+۵ این حق را از ما گرفته است و صرفاً یک برنامه محدود هسته ای را برای ما به رسمیت شناخته است.
به راستی آیا می شود بنا بر ان.پی.تی، استفاده از فناوری صلحآمیز جایز شمرده شده باشد؛ اما ماهیت اصلی موضوع هستهای که غنیسازی اورانیوم است، به رسمیت شناخته نشده باشد؟
۲- خلع سلاح کامل جمهوری اسلامی ایران.
این خلع سلاح به فناوری های متعارف جمهوری اسلامی ایران از جمله توان موشکی و دفاعی ما برمی گردد با توجه به این که آمریکا و اروپا می دانند که ما بمب هسته ای نداریم آن ها با به راه انداختن یک بازی سیاسی و تبلیغاتی به دنبال دسترسی به سایر توانمندی های دفاعی ما هستند و هدف آن ها خلع سلاح مرحله ای و تدریجی ایران است.
۳- عدم لغو زیر ساخت تحریم ها و قدرت باز گشت پذیری برای ۱+۵.
طبق مفاد بیانیه لوزان صرفاً اجرای تحریم ها تعلیق می شود و رژیم تحریم ها همچنان برجاست.به عبارت دیگر ما تمام فعالیت های هسته ای خود را لغو می کنیم ولی آن ها اجرای تحریم ها را تعلیق می کنند.ایران تمام تعهدات خود را از قبیل امحای سوخت، نابودی رآکتور اراک و تعطیلی فردو را انجام می دهد و در مقابل اگر آژانس در راستی آزمایی های خود انجام تعهدات ایران را تأیید نمود! آن گاه تحریم ها طی یک فرایند چند ساله لغو می شوند.این در حالی است که اگر آن ها به تعهدات خود عمل نکنند ما نمی توانیم به نقطه اول برگردیم چون ما تمام داشته هایمان را نابود کرده ایم و غرب نیز به اهداف خود که همان نابودی توان ماست رسیده است. اگر ما تعهدات خود را اجرایی کنیم و در آن زمان آمریکا به تعهدات خود عمل نکند که احتمال آن نیز کم نیست، آن زمان است که برنامه ما ۶ سال عقب خواهد افتاد و این جا این سوال مطرح میشود که چه کسی قرار است این زمان ۶ ساله را جبران کند.
منتقدین معتقدند ما باید در متن توافق به شکل مشخص و صریح حق غنی سازی، لغو همزمان همه تحریم ها در روز توافق و محدود شدن مذاکرات به برنامه هسته ای را بگنجانیم و اگر آن ها تحریم ها را تعلیق می کنند ما نیز در توافق نامه قید کنیم که فعالیت های خود را تعلیق کنیم و برای حریف نیز تعهداتی لحاظ شود که نتواند به هر دلیلی توافق را نقض کند.
در مقابل تفسیر منتقدین، موافقین توافق هسته ای تفسیر دیگری دارند و این سؤالات را مطرح می کنند:
سوال اول این است وقتی حق غنیسازی جزو ماهیت فناوری هستهای است و این حق، استفاده از انرژی هستهای صلحآمیز و همه فرایند چرخه سوخت ـ از جمله غنیسازی اورانیوم ـ را شامل میشود و اگر این یعنی کشورها و سازمانهای بینالمللی نمیتوانند خدشهای به حق ایران در غنیسازی در داخل وارد آورند پس ما بر سر چه چیز مذاکره می کنیم؟اگر ما این حق را به طور اتوماتیک و با امضای ان پی تی به دست آورده ایم آیا عقلانی است که تیم مذاکره کننده ما این حق را از خود سلب کند و صرفاً به یک برنامه محدود هسته ای بسنده کند!؟ آیا عقلانی است که ما شعور سیاسی مردم، تیم هسته ای و به عبارت بهتر حاکمیت را تا این حد پایین بیاوریم که آن ها ایران را در قماری خود ساخته وارد کرده اند و می خواهند برای به دست آوردن چیزی که داریم چانه زنی کنند و مردم نیز کف و سوتش را بزنند!؟
سوال دوم این است اگر قرار است رژیم تحریم ها پابرجا باشد و ما همچنان تحریم باشیم کدام عقل سلیم تیم مذاکره کننده ما را از مسقط به ژنو، از ژنو به لوزان و از … به از…می برد تا همه هستی و شرفمان را بدهیم و در قبالش چیزی به دست نیاوریم؟ مگر ما برای لغو کامل و فوری تحریم ها آن هم همزمان با توافق، مذاکره نمی کنیم؟ آیا بهتر نیست هسته ای باشیم و تحریم؛ تا این که تحریم باشیم و هسته ای نباشیم؟
سوال سوم این است وقتی یکی از مهم ترین پشتوانه های ما که آمریکا را به پای میز مذاکره کشانده توان دفاعی و مقاومت ما در منطقه پر التهاب خاورمیانه است چگونه روزها، ماه ها و ساعت های طولانی مذاکره می کنیم تا آمریکا این توان را به نابودی بکشاند و ما را در مسیر عراق و لیبی قرار دهد؟ مگر مذاکره برای حفظ توان ما و به رسمیت شناخته شدن این توان نیست این چه عقلانیتی است که ما بادست خود می خواهیم تمام توان دفاعی و امنیتی خود را تقدیم آمریکا کنیم؟ اصلاً آیا تیم هسته ای ما حتی اگر بخواهد می تواند بر سر امنیت ملی و توان دفاعی ما معامله کند؟ آیا مذاکراتی که برای به رسمیت شناخته شدن یک توانمندی جدید است می تواند منجر به نابودی سایر توانمندی های ما بشود؟کدام منطق کور ما را وارد چنین مذاکرات خانمان براندازی نموده است!؟
حال تکلیف چیست ؟ وقتی از یک بیانیه تفاسیری تا این حد متفاوت و حتی متضاد ارائه می شود تکلیف چیست؟ تا چه میزان از این تضاد ها و تفاوت ها سیاسی است و برای بالا بردن قدرت چانه زنی تیم مذاکره کننده است؟هم چنان که در آمریکا نیز بخشی از مخالفت ها ناشی از یک جنگ زرگری بین اوباما و کنگره و جمهوریخواهان و دموکرات ها است تا قدرت بازی سازی تیم خود را بالا ببرند.
اما اگرهمه این تضادها را در قالب جنگ زرگری و در قالب سیاسی بازی تیم های سیاسی تفسیر کنیم خود را فریب داده ایم و اتفاقاً این خوش خیالی که تا حدودی به بلاهت شباهت دارد می تواند دام خود ساخته ای باشد که منطق تحلیل هایمان را تحلیل می برد و توان متمرکزمان را تجزیه می کند.
برای آن که از این فضای مبهم و کدر به سلامت به مقصد برسیم باید بدانیم در شرایط کنونی، ما به میزان بالایی عقلانیت سیاسی و انسجام درونی نیاز داریم چون اگر فضا این گونه کدر و سیال بماند دیر نیست روزی که آن چه سال ها به دست آورده ایم و دشمن به واسطه این داشته ها بر سر میز مذاکره با ما نشسته است را بر سر رقابت های جناحی به ثمن بخس بفروشیم و پیروزی در رقابت با جناح مقابل، منجر به شکست استراتژیک ما از دشمن قداری شود که در روز حادثه هر دو جناح چپ و راست را به راحتی چپ و راست می کند و میانشان تفاوتی قائل نمی شود.
پس بگذارید در فضایی شفاف صاحب نظران دغدغه های خود را بگویند. در ازدحام سوت و کف های انتخاباتی و زد و خوردهای سیاسی منافع ملی را له نکنید بگذارید مردم ما در کنار این که می دانند دیپلماسی عقلائی هسته ای ما منجر به شکسته شدن اجماع جهانی علیه ما شده است بدانند اشتباه در مذاکرات هم می تواند تعهدات فراتر از هسته ای را بر ما تحمیل کند و امنیت دفاعی و ملی ما را به خطر بیندازد.
بگذارید مردم ما در کنار اعتماد به علم و هنر تیم هسته ای بدانند تیم مقابل هم تجربه بالای بازی های دیپلماتیک را دارد و آمریکا به دنبال آن است تا امروزچیزی را که نتوانسته با جنگ به دست آورد در لوای دیپلماسی مزورانه به دست بیاورد به همین خاطر تیم هسته ای ما در شرایط حساسی قرار دارد به طوری که بیشتر از آن که سیاسی بازی های داخلی آن ها را کمک کند به تجمیع نظرات عقلا، علما و اهل فن نیاز دارد پس باب نقد های سازنده رانبندیم چون پرونده هسته ای ما یک پرونده ملی است نه دستاویزی سیاسی و جناحی تا برخی بر سر آن تجارت کنند.
بگذارید همچنان که مردم می دانند تیم هسته ای ما می خواهد ضمن اثبات حق هسته ای ایران، سایر توانمندی های دفاعی و امنیتی ما را حفظ نماید بدانند امریکا به دنبال باز کردن مسیری است تا ایران را نیز به سبک لیبی و عراق خلع سلاح کند و اگر تیم هسته ای ایران با عقلانیت و آرامش دشمن را رصد نکند ما می توانیم بازنده این بازی باشیم.
بگذارید مردم در کنار این که می دانند تمام تلاش تیم هسته ای ما برای لغو یک جا و همزمان تحریم هاست بدانند آمریکا نمی خواهد زیر ساخت های تحریم ها را به هم بریزد و مهم ترین پیچی که تیم مذاکره کننده ما به عنوان فرزندان این سرزمین بر سر آن به چانه زنی مشغول اند همین است.
بگذارید مردم ما هم مانند تیم هسته ای ما به این مهم برسند اگر قرار است تحریم ها بر سر جای خود باشند پس عقلانی آن است که هسته ای بمانیم و تحریم باشیم تا آن که همه کاسه کوزه هسته ای را جمع کنیم و همچنان تحریم باشیم.
بگذارید مردم بدانند اگر این اتنفاق بیفتد یعنی ما از ترس مرگ خودکشی کرده ایم و خودمان نیز بدانیم دیپلماسی یعنی همین! تو به دنبال به دست آوردن هستی و حریف نیز به دنبال گرفتن! دیپلماسی یعنی همین ! هر دو به دنبال فریب و پیچاندن هم! دیپلماسی یعنی بده بستان و رد و بدل شدن امتیاز! اما منطق همه دیپلماسی ها هر چند فریب آلود، مزورانه و رمز آلود آن است که فرصت هایش باید از تهدیدهایش بیشتر باشد و تیمی می تواند فرصت های بیشتری را صید کند که توان خواندن دست حریف و شناخت سناریوهای احتمالی او را داشته باشد و بتواند برای تمام این سناریو ها بدیل های منطقی داشته باشد.
در شرایط کنونی هر “سیاسی بازی” داخلی و هر حرکت ناسنجیده گروهی صرفاً دست مذاکره کنندگان ما را خالی می کند از برگزاری کارناوال های شادی و هیجان های انتخاباتی گرفته تا سرایش مصیبت نامه های سیاسی که بیشتر از آن که درد وطن در آن ها نهفته باشد حامل آرزوها و مطالبات جناحی است.
آن چه در شرایط کنونی می تواند کمی گره از کار سخت و طاقت فرسای مذاکرات به نفع ما بگشاید در کنار انسجام داخلی و جناحی اعتماد به نقدها و تحلیل های صاحب نظران و کارشناسانی است که فارغ از حب و بغض های سیاسی به دنبال گشودن رمزهای دیپلماسی رقبای ما هستند تا از این بزنگاه تاریخی به سلامت عبور کنیم و تیم مذاکره کننده باید بیش از همه از این نقدها استقبال نماید.
از سوی دیگر کوبیدن بر طبل رسوایی تیم های هسته ای سابق جز این که توان ما را تضعیف می کند نتیجه دیگری از آن حاصل نمی شود.حتی اگر فرض کنیم تیم های سابق اشتباه کرده اند مردم به دولت کنونی رأی داده اند که این اشتباهات تکرار نشوند نه آن که برای رسوایی تیم های قبلی رسوایی بزرگتری بار آید که به قیمت تمامیت کشور منجر شود.برعکس آن چه که اوباما می گوید آن ها نمی توانند دندان هسته ای ایران را بکشند بلکه تقابل های داخلی و اصطکاک های درونی می تواند دندان ما را بکشد و ما را خلع سلاح نماید.
دکتر سارا فلاحی مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد ایلام